برنحوه ی درس خواندن فرزندتان نظارت کرده و آن را تقویت کنید.
باید به او کمک کنید تا علت را کشف کند و در حل و رفع آن بکوشد.
مسئله را از سایر مسائل مجزا کنید. بکوشید که علت را دریابید.به سوالهای زیر پاسخ دهید:
1- آیا درس مشخصی وجود دارد که کودک نمیخواهد تکالیف آن درس را انجام دهد؟
2- آیا این مسئله به صورت مشکل هر روزه وجود دارد یا گاهگاهی اتفاق می افتد؟
3- آیا کودک معنای تکلیف شب را درک میکند؟
4- آیا فراموش میکند تکالیفش راانجام دهد یا اینکه در مدرسه به دستور کار منزل توجه نمی کند؟
5- آیا درسها برای کودک بیش ار حد مشکل هستند؟
6- آیا امل خاصی در خارج از مدرسه در این مسئله دخالت دارد؟
در صورت لزوم برنامه را تغییر دهید. برنامه را برحسب نیازها و شرایط تغییر دهید. مثلاً بردیا خیلی راحت حواسش پرت می شود و وقتی در اتاقش تنهاست و کسی بر کارش نظارت نمیکند، نمی تواند کار مفیدی انجام دهد. چون به نظر می رسد اونیاز شدیدی به نظارت دارد. بنابر این همه با هم تصمیم میگیرندکه بعد از این بردیا تکالیفش را در آشپزخانه، روی میز غذا خوری، بعد از عصرانه و تحت نظارت یکی از والدین انجام دهد.
یا مثلا انجام کار مدرسه سهیلا بیش از حد طول می کشد و در نتیجه دیر میخوابد و روز بعد خسته است.بنابر این برای حل این مشکل از این به بعد زودتر از قبل به انجام تکالیفش بپردازد و پدر و مادرش مراقب هستند که اگر او در انجام کارهایش کمک بخواهد در کنارش باشند.
برای کودکی که به جای انجام تکالیف به بازی می پردازد، از خود بازی یا فعالیتهای دیگری که مورد علاقه ی اوست به عنوان پاداشی برای انجام تکالیف استفاده کنید و یا بازیو انجام تکالیف را به صورت نوبتی در آورید. بدین معنا که بخشی از تکلیفش را انجام دهد و سپس ده دقیقه آزاد باشد،برای بازی و بعد به انجام بخش دیگری از تکلیف بپردازد و پس از آن ده دقیقه دیگر بازی کند.
زمانهای درس خواندن را ثبت کنید. برای مجموع زمانهای که صرف درس خواندن می شوند یک محدوده ی زمانی در نظر بگیریدو در صورت لزوم، آن را به تدریج افزایش دهید.
بگذارید کودک، زمان را محاسبه کند و زمان های استراحت را از آن کسر کند. در صورت صرف زمان کافی برای یک درس خاص ،کودک را با جایزه دادن تشویق کنید.
برای مثال اگر می بینید صادق ، جدول ضرب را نیاموخته و در نتیجه، انجام تکالیف ریاضی برای او به صورت یک مشکل در آمده است، از او بخواهید زمانهایی را که صرف حفظ کردن جدول ضرب می کند، ثبت کند و در آخر هفته او را به هر صورت که صلاح می دانید، تشویق کنید. می توانید برای مثال، او را به گردش ببرید یا برایش خوراکی بخرید.
از انتظارات و اهداف مسؤولان آموزشی از دادن تکالیف آگاه شوید.
بسیار اهمیت دارد که دریابید، آموزگاران چه انتظارات و اهدافی دارند.
از کودک اطلاعات کسب کنید. با شروع سال تحصیلی شما هم باید مدام از طریق کودک از تکالیف مدرسه و برنامه ی امتحانات آگاه شوید.
بکوشید به کودک کمک کنید تا برای انجام تکالیفش برنامه ریزی کند.مثلاً " هر دوشنبه دیکته داری لذا باید یکشنبه ها دیکته تمرین کنی."
اگر همیشه پاسخش این است که : "هیچ تکلیفی نباید انجام دهیم". از او بخواهید تکالیفش را به شما نشان دهد. این کار به شما کمک میکند تا در جریان کار او قرار بگیریدو دریابید پیشرفتش چگونه است.
توضیحات بیشتر به زودی در این پیج اضافه خواهد شد.
برگرفته از کتاب: چگونه با کودکم رفتار کنم
هدف از تکالیف منزل ، این است که آنچه در طول روز در مدرسه آموخته شده، در ذهن دانش آموز تقویت شود و به یاد سپرده شود.
همچنین ، کودک بیاموزد که چگونه به تنهایی و بدون کمک مستقیم معلم مسئله ای را حل کند یا سوالی را پاسخ دهد.
و مهمتر اینکه کودک بتواند فرصتهایش را زمانبندی کند و زمانی را به انجام تکالیف شب اختصاص دهدو احساس مسؤولیت را بیاموزد.
هرچه کودک از انجام تکالیف یا درس بدش بیاید مهم نیست، آنچه اهمیت دارد این است که او باید به عنوان وظیفه ی هر روزه آن ها را انجام دهد.
ولی چگونه باید درس بخواند و انجام تکالیفش چگونه باشد تا به صورت یک عمل مثبت و دوست داشتنی در آورید در بخشهای بعد تحت عناوین زیر خواهید خواند.
1- از انتظارات و اهداف مسؤولان آموزشی از دادن تکلیف آگاه شوید.
2- برنامه ای برای انجام تکالیف تدوین کنید.
3- بر نحوه ی درس خواندن فرزندتان نظارت کرده و آن را تقویت کنید.
4-نظم و ترتیب و مهارتهای مطالعه را به فرزندتان بیاموزید.
5- کودک را بعد از انجام تکالیف بیشتر و بیشتر تشویق کنید.
6- از پیامدهای منفی استفاده کنید.
7- به کودک مسؤولیتهای بیشتری بدهید.
هر کدام از موارد بالا جایگاه و زمان مخصوص به خود را دارد لذا به توضیحات آن در بخشهای بعد مراجعه کنید
برگرفته از : کتاب چگونه با کودکم رفتار کنم.
بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صر ف نظر می کنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.
این نکات را از یاد نبرید:
۱) تأثیرات طلاق بر روی کودکان تأثیرات بالقوه ای هستند.
۲) این تأثیرات در گروه های مختلف سنی کودکان متفاوت است.
۳) میزان این تأثیرات به عوامل زیادی بستگی دارد که تقریبا تمام آنها در کنترل شما هستند.
طلاق چه تأثیراتی بر روی کودکان می گذارد؟
▪ احساس ناامنی و هراس از آینده:
طلاق غالبا احساس امنیت کودکان را کاهش داده و آنها را نسبت به آینده نگران می کند. به عنوان مثال: «آیا ما فقیر می شویم؟»، «آیا به حد کافی غذا خواهیم داشت؟» «آیا باید به یک مدرسه جدید برویم؟»، «آیا می توانم دوستانم را ببینم؟»
▪ ترس از ترک شدن:
پس ازطلاق کودک متوجه می شود که یکی از والدین دیگر در خانه نیست واز این می ترسد که دیگری نیز «ناپدید» شود و او را تنها بگذارد.
▪ طردشدگی:
کودکان طلاق ممکن است احساس طرد شدگی کنند. یادمان باشد کودکان خود را در مرکز جهان می دانند و بنابراین هر اتفاقی که روی دهد به نحوی به آنها مربوط می شود.
▪ احساس گناه:
کودکان ممکن است به این نتیجه برسند که در طلاق والدین مقصر هستند و به خاطر حرفی که زده اند یا کاری که انجام داده اند این اتفاق روی داده است و بنابراین احساس گناه و شرمندگی می کنند. حتی نوجوانان پرخاشگر نیز ممکن است به این باور برسند که رفتار آنها در طلاق والدین نقش داشته است.
▪ ناتوانی:
کودکانی که خود را در اختلاف میان والدین مسئول می دانند فکر می کنند می توانند به اوضاع سروسامان بدهند و سعی می کنند «بچه بهتری» باشند. آنها تصور می کنند می توانند کاری انجام دهند که والدین مجدداً در کنار یکدیگر زندگی کنند. وقتی این اتفاق نمی افتد و نقشه های کودکان با شکست مواجه می شود آنها احساس ناتوانی و ناامیدی می کنند.
▪ بلاتکلیفی:
مخرب ترین تأثیر طلاق بر روی کودکان زمانی روی می دهد که والدین در حضور آنها به تحقیر یکدیگر می پردازند. دراین مواقع کودکان احساس می کنند که باید جانب یکی از والدین را بگیرند و این کار برای آنها بسیار دشوار است.
از سوی دیگر کودکان تصور می کنند اگر از هیچکدام از والدین پشتیبانی نکنند ازسوی هردو رانده می شوند. کودکان در واقع در شرایط بغرنجی قرار می گیرند که درآن دوست داشتن پدر و مادر «کار اشتباهی»است!
▪ اندوه:
کودکان طلاق به شدت احساس اندوه و استیصال می کنند و اعتقاد دارند که دیگر عضوی از یک خانواده نیستند. در واقع احساس کودکان طلاق مشابه احساس کودکانی است که والدین خود را بر اثر بیماری یا تصادف از دست داده اند ولی به اندازه آنها مورد حمایت قرار نمی گیرند و ممکن است به شدت دچار افسردگی شوند.
▪ اضطراب:
کودکان طلاق ممکن است احساس اضطراب کنند و خود را تحت فشار ببینند. به عنوان مثال احتمال دارد آنها وظایف بیشتری را در خانه برعهده بگیرند. در ضمن ممکن است یکی از والدین یا هر دو آنها از کودکان به عنوان مشاور استفاده کنند. در این مواقع کودکان که احساس می کنند بزرگ شده اند و دوست دارند کمک کنند اضطراب خود را پنهان می نمایند.
▪ تنهایی:
کودکان طلاق ممکن است احساس تنهایی کنند و دل شان برای والدینی که از آنها جدا شده اند تنگ شود. معمولا والدینی که در کنار کودکان می مانند آنقدر گرفتار مشکلات خود هستند که به فرزندشان نمی رسند.
احتمال دارد طلاق بر روی رابطه کودکان با همسالانشان نیز تأثیر بگذارد و کودکان در جاهای دیگر به دنبال آرامش بگردند و یا طرد شوند.
▪ خشم:
خشم احساسی متداول درمیان کودکان طلاق است که در اثر عدم درک یا پذیرش این مسئله روی می دهد. کودکان گاهی خشم خود را نشان نمی دهند. خشم کودکان زمانی رواج پیدا می کند که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع کودکان به خاطر آنچه از نظر آنها «غیرضروری» است از والدین خود می رنجند.
▪ افسردگی:
افسردگی از تأثیرات مستقیم طلاق محسوب می شود و در واقع یک تأثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی و طردشدگی به وجود می آید. افسردگی نشانه آن است که کودکان حمایت کافی برای رویارویی با مسئله طلاق دریافت نکرده اند.
● چه باید کرد؟
اول از همه توجه داشته باشید که این تأثیرات تا چه حد ناشی از طرز تفکر فرزند شما در مورد خودش، والدین و طلاق می باشد. به همین دلیل شما باید با کودکان در مورد طلاق حرف بزنید و از میزان تأثیرات منفی آن بکاهید.
درضمن شما باید مراقب رفتارتان باشید و احساسات منفی خود را نسبت به همسرتان بروز ندهید.
و سخن آخر اینکه فراموش نکنید برای فرزندتان وقت کافی بگذارید.
منبع: kayhannews.ir